شهرک اکباتان تهران موقعیت اجتماعی منحصربهفردی دارد و ساکنان آن شاید بیشتر از دیگر تهرانیها در از آن خود کردن فضای شهر موفق بودهاند و توانستهاند شیوههای مغایر با گفتمان مسلط را برای مصرف فضای شهری داشته باشند و طی بیست سال گذشته فعالیتهای فرهنگی اجتماعی زیادی را بهنمایش بگذارند. شاید برای همهی ما موسیقی زیرزمینی، گرافیتی و همینطور پارکور با پسزمینهی ساختمانهای مسکونی اکباتان در ذهن تداعی شود. علت این روشهای مواجهه با شهر آیا از دل معماری فضا میآید یا وابسته به طبقهی اجتماعی نسبتا همگونی است که اکباتان را برای زیست خودشان انتخاب کردهاند و یا بهخاطر نوعی از حاکمیت ضوابط شهری است که کمک کرده طریقهای از خودمختاری را برای سالهای سال تجربه کنند؟
ابتدا نگاهی اجمالی دارم بر ماهیت شهرک اکباتان و بررسی اینکه چرا این فضا ظرف اینگونه فعالیتهای شهری میشود و بعد از آن به مقولهی پارکور و شهر میپردازم که از برداشتم از مقالهی Self and the City: Parkour, Architecture, and the Interstices of the ‘Knowable’ City برمیگردد. این مقاله توسط Matthew D.Lamb نوشته شده است. او معمار و پارکورباز است و برای نوشتن این مقاله حدود دو سال در شهر ایندینا پولیس امریکا با پارکوربازها همراه بوده و از این طریق مطالعات میدانی جالب توجهی کرده است. این مقاله درسال ۲۰۱۴ در مجلهی اینترنتی Liminalities: A Journal of Performance Studies چاپ شده و در اینترنت در دسترس است.
ابتدا اگر بخواهم بهعنوان یک معمار بهلحاظ کالبدی شهرک اکباتان را تعریف کنم، به ساخت بسیار خوب آن اشاره میکنم؛ یک معماری مدرنیستی با اجرای خوب که هنوز روشهای ساخت ساختمانهای آن حسرت دفاتر معماری و اجراست و افسانههای زیادی دربارهاش وجود دارد. این مساله آنجا وجه نوستالژیک و پررنگتری پیدا میکند که درست یکسال بعد از به بهرهبرداری رسیدن این شهرک انقلاب شد و با فاصلهی کوتاهی درهای دنیای غرب بهروی صنعت ایران بسته شد. تا بهامروز هم گرچه سوداگری مسکن به اوج خودش رسیده، اما هنوز روشهای اجرای معمول ساختمانها و مصالح بهکاررفته، فرسنگها با استانداردهای جهانی شهرک اکباتان فاصله دار.د. بنابراین آنچه این ساختمانها را در بین سکونتگاههای شهری تهران خاص میکند، امتیازش در ساخت خوب و رعایت همهی استانداردهای فنی و عملکردی سکونتی است. همچنین شهرک اکباتان بر پایهی سبک بینالملل معماری طراحی شده است؛ سبکی که فارغ از معماری بومی، جغرافیا و یا شرایط اجتماعی، یک نسخهی فراگیر برای انبوهسازی و تبدیل کردن ساختمانسازی به یک صنعت تولید انبوه پیشنهاد میکند. این معماری مدرنیستی رایج در دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی، فضاهای سکونتی را منطبق بر انگارههای مورد قبول حاکم میساخت و هر ساکن باید از مدلی عرفی که جنبهی آرمانی داشت و بهوضوح توسط رسانههای رایج زمان خودش (سینما و مجلات) ترویج میشد، تبعیت کند. یعنی با در نظر گرفتن شرایط تهران در آن زمان، شرط زیستن در این تیپولوژی مسکن تبعیت از سبک غالب زندگی غربی بود.
معماری، بهخصوص در مقیاس کلان، همواره بیانگر و بازنماییکنندهی منافع و اختیارات قدرت حاکم و در نتیجه بازنماییکنندهی ایدئولوژیها و ارزشهای آنهاست؛ علایق و اهداف کسانی که در قدرت بودهاند، در معماری شهر بهصورت مادی تحقق یافته است. تغییر شیوهی زیست تهرانیها بعد از دههی ۴۰ شمسی بهواسطهی سیاستهای مدرنسازی حکومت و سرازیر شدن پول نفت، نیاز به واحدهای مسکونی مدرن را بهخصوص برای طبقهی بوروکرات شهر (کارمندان دولتی) طلب میکرد. در شهرک اکباتان این طبقهی تحصیلکرده و بهلحاظ اقتصادی متوسط، میتوانستند بهراحتی واحدهای مسکونیای خریداری کنند که در یک بافت نیمهشهری، همهی روابط و تقسیمبندیهای فضایی آن، برمبنای معماریای باشد که در آن زمان در همهی جهان ترویج شده و نمادی از توسعهیافتگی محسوب میشد. اقامت رسمی در اکباتان، از سال ۱۳۵۶ و با سکونت کسانی که بیشتر کارمند دولت بودند، شروع شده است. دقت به زمانی که سکونت در این شهرک شکل گرفته، مهم است. درست در بحبوحهی انقلاب و چرخش نظام حاکم از غربگرایی به غربستیزی، مردمانی در سکونتگاهی زندگی میکردند که نسخهی عینبهعین سبک زندگی غربی بود و این واقعه در شکلدادن یک جمعیت اقلیت نقش داشت. بنابراین طی این سالها که سیاستهای مدرنیستی با مدل غربی حکومت پهلوی جایش را به غربستیزی و مبارزه با استکبار داد، و بعد از یک دهه دوباره با تفکر نئولیبرال گفتمان توسعه با ولعی بیسابقه در سرمایهمحور کردن شهرها پیش رفت، در شهرک اکباتان کودکانی رشد کردند که از دههی ۸۰ شمسی به بعد توانستند اشکالی از مقاومت را بهواسطهی فعالیتهای فرهنگی.
جوانی